English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3503 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
rail loading U سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
enplane U سوار هواپیما شدن
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
to board a flight U سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
gate U محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
gates U محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
cavalry man U سوار در سوار نظام
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
modulate U سوار کردن
mount U سوار کردن
rig U سوار کردن
modulates U سوار کردن
mounts U سوار کردن
modulating U سوار کردن
take up U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
assembles U سوار کردن
enchase U سوار کردن
assembled U سوار کردن
assemble U سوار کردن
fabricates U سوار کردن
fabricated U سوار کردن
fabricate U سوار کردن
rigged U سوار کردن
rigs U سوار کردن
sets U سوار کردن جاانداختن
staging U سوار کردن جا دادن
take on U مسافر سوار کردن
set U سوار کردن جاانداختن
entrain U سوار کردن کشیدن
rodeo U سوار کاری کردن
modulates U سوار کردن موج
modulating U سوار کردن موج
modulate U سوار کردن موج
to take ship U در کشتی سوار کردن
imbark U در کشتی سوار کردن
rodeos U سوار کاری کردن
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
setting up U سوار کردن جاانداختن
pick up U سوار کردن مسافر
assembled U سوار کردن قطعات
mounting U سوار کردن وسایل
embark U درکشتی سوار کردن
install U سوار کردن جادادن
installing U سوار کردن جادادن
installs U سوار کردن جادادن
embarks U درکشتی سوار کردن
embarking U درکشتی سوار کردن
embarked U درکشتی سوار کردن
assembles U سوار کردن قطعات
assemble U سوار کردن قطعات
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
assemblages U انجمن عمل سوار کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
removable U قابل سوار و پیاده کردن
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
assemblage U انجمن عمل سوار کردن
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
port of embarkation U بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
piggybacks U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
piggyback U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
the setting of a gem U سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
piggyback <idiom> U روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
to give one a lift U کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
roll on roll off U روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
floppy disk U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy discs U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppies U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disks U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
anchor line cable U کابل استقرار چتردر هواپیما
assemble U سوار کردن گردهمایی کردن
mount U قنداق سوار کردن بر پا کردن
mounts U قنداق سوار کردن بر پا کردن
assembled U سوار کردن گردهمایی کردن
assembles U سوار کردن گردهمایی کردن
troop space U جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
horsewomen U سوار
in the saddle U سوار
horsewoman U سوار
troopers U سوار
trooper U سوار
outside ofa horse U سوار
pieces U سوار
board U سوار
piece U سوار
boarded U سوار
horseback U سوار
horse man U اسب سوار
equitant U سوار بر اسب
equestrienne U زن اسب سوار
acheval U سوار بر اسب
vedette U قراول سوار
on board a ship U سوار کشتی
Mt U سوار شدن
cavalry U سوار زرهی
Mts U سوار شدن
washine U موج سوار زن
reinsman U اسب سوار
armored cavalry U سوار زرهی
tobogganist U سورتمه سوار
mounted U سوار شده
tobogganer U سورتمه سوار
on shipboard U سوار کشتی
up U سوار براسب سر پا
upped U سوار براسب سر پا
upping U سوار براسب سر پا
horse breaker U چابک سوار
on stilts U سوار چوب پا
get on U سوار شدن
get in U سوار شدن
boaters U زورق سوار
modulation U سوار سازی
board surfer U موج سوار
horseman U اسب سوار
mount U سوار شدن بر
biker U موتورسیکلت سوار
biker U دوچرخه سوار
jockey U چابک سوار
mounts U سوار شدن بر
skim boarder U موج سوار
horseman U سوار کار
chevalier U سوار دلاور
riders U سوار کار
rider U سوار کار
cavalier U اسب سوار
surfer U موج سوار
boot and saddle U سوار شوید
cyclists U دوچرخه سوار
cavalier U سرباز سوار
horsewomen U سوار اسب
equestrian U چابک سوار
canters U سوار اسب
cantering U سوار اسب
rides U سوار شدن
equestrian U اسب سوار
ride U سوار شدن
horsemen U اسب سوار
motorist U ماشین سوار
bicyclist U دوچرخه سوار
motorists U ماشین سوار
cantered U سوار اسب
canter U سوار اسب
horsewoman U سوار اسب
horseback U سوار براسب
cyclist U دوچرخه سوار
jockeys U چابک سوار
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
coachload U افراد سوار بر درشکه
mountie U پلیس سوار کانادا
to hitch U مجانی سوار شدن
to go backpacking U مجانی سوار شدن
horseback archer U کمانگیر سوار بر اسب
to hitchhike U مجانی سوار شدن
rodeos U نمایش سوار کاری
To get into (ride in)a car . U سوار اتوموبیل شدن
to ride on a horse U براسبی سوار شدن
cuirassier U سوار زره پوش
to ride for a fall U بی پروا سوار شدن
dragons U گردان سوار اسبی
To get on board. U سوار کشتی شدن
jockeys U اسب سوار حرفهای
To mout a horse . U سوار اسب شدن
jockey U اسب سوار حرفهای
jockey club U باشگاه سوار کاران
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com